تحلیل عرفانی روح

 

گروهی از عرفا در بیان تحلیه روح بر قانون شریعت گفته:اند

روح انسانی از عالم امر است و به حضرت عزت اختصاصی دارد که هیچ موجودی ندارد «قل الروح من أمر ربی» و عالم امر عالمی است که مقدار و کمیت و مساحت نپذیرد و به اشاره «کن» ظاهر شد به این جهت عالم امر گویند بی‌توقف زمانی و واسطه ماده و عالم خلق اگر چه به این اشاره «کن» ظاهر شد اما به واسطه مواد و امتداد ایام «خلق السموات و الأرض فی ستة أیام» پس «قل الروح من أمر ربی» یعنی بی‌ماده و هیولی از اشاره «کن» برخاسته حیات از صفت «هو الحی» یافته قائم به صفت قیومیّت گشته و عالم ارواح منشاء عالم ملکوت و آن مصدر عالم ملک پس عالم ملک به ملکوت قائم و آن به أرواح و آن به روح انسانی و آن به صفت قیّومی «فسبحان الذی بیده ملکوت کل شی‌ء» جزء روح انسانی به ماده مخلوقیت و آن به صفت قیومیّت «خمرت طینة آدم بیدی» «و نفخت فیه من روحی» کمال روح در تحلیه به صفات ربوبیّت است و طریق‌ او آن است که:
اول نفس را به قید شرع محکم گرداند تا الطاف خداوندی به استقبال آید «من تقرب إلی شبراً تقربت إلیه ذراعاً» چون طفلی را که به مهد و قنداقه بندند پس رو به تصفیه دل و روح آورد پس او را از پستان مادر نبوت و دایه ولایت شیر داد که غذای آن عالم است تا معده او قوت گیرد و از غذاهای این عالم از معاملات و مجالسات هلاک نشود و إلا رتبه خلافت «و احکم بین الناس» «و جلعنا کم خلائف» نخواهد داشت.

پس باید در اول بیرون آمدن طفل انسانی به عالم شهود آن را به دست قابله نبوت سپرد و از پستان مادر شریعت شیر داد و به دبستان طریقت فرستاد و او را قطع مألوفات آموخت تا از بند تعلقات جسمانی بر آید و آفت تصرف و هم و خیال از او منقطع شود و ملک و ملکوت بر او عرضه دارند.
در این وقت اگر از دریچه حواس نظر کند هیچ نبیند مگر آثار آیات حق در آن مشاهده کند «ما رأیت فی شی‌ء إلا و رأیت اللّه معه» در این وقت روح را آتش شوق به اشتعال آید و روح را بر بساط انبساط راه دهند و گویند:
شمعست رخ خوب تو پروانه منم‌دل خویش غم تو است که بیگانه منم
زنجیر سر زلف که بر گردن تست‌بر گردن بنده نه که دیوانه منم در این وقت مکالمات عاشقانه آغاز کند و انواع کرامات بر ظاهر و باطن او پدید آید اگر در این مقام به این نعمتها نگرد از منعم باز ماند این آن عقبه‌ای است که خون صد هزار صدیق به خاک ریخته «أصحاب الکرامات کلّهم محجوبون» زنهار در این مقام مغرور مشو چه در این مقام روح را شراب بهشتی می‌دهند وظیفه روح آن که در این مقام به مضمون «و لئن شکرتم لأزیدنکم» عمل نموده از جمله اغیار دامن در کشد و سه طلاق بر گوشه چادر دنیا و آخرت بندد و اگر مقامات صد و بیست هزار نقطه نبوت بر او عرض کنند سر فرود نیاورد و اگر هزار بار خطاب رسد که ای بنده چه می‌خواهی گوید بنده را خواست نمی‌باشد اینجا مقام ناز معشوقست و نیاز عاشق چون گل باید سر افکنده بود چون چنار دست عبودیت برداشته در این وقت چندان غلبات شوق و غلق عشق روح را پدید آید.


ملا احمد نراقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.